می بده ..می بده
از جام نقش بسته.. بر لبانت
از شکوه عشق.. خفته در چشمانت
می بده ..
از سجاده های خیس دستانت
از تار تار کشیده
از خاک ..تا آسمان گیسوانت
....
من مست تو در رقصم
از هجر نمی ترسم
هر جا که روم..نوری
در دل تو شرر..شوری
بر کن ز دلم یادی
وین عشق که مرا دادی
وین عشق چو جان سوزد
جان را به شراب دوزد
مست مستم..مست مستم
می پرستم
باده نوشم
مست مستم
دل بر لب جام تو بستم ساقیا
ساقی یک جام دگر
توبه نتوانم
توبه بارها چون شکستم ... ساقیا
بر در میخانه تا صبح خفته ام ..چون ساقیا
وین شراب عشق ..عجب سوزد دلی
وز دل خاک..برآرد آسمان را حاصلی
وین شراب عشق..مست مستم میکند
ساقی یک جام دگر
چون بر سجاده بت پرستم میکند
من به آن چشم تو سجده چون.. هر دم کنم
زیر رو کوه غم و سر به پایت خم کنم